اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن افراد جامعه با پذیرش و درونی کردن ارزشها، آداب و رسوم و قوانین موجود در آن به عنوان عضوی از آن جامعه شناخته میشوند. فرد از طریق اجتماعی شدن یاد میگیرد در سنین مختلف و موقعیتهای گوناگون چگونه با خود و دیگران رفتار کند، چگونه سخن بگوید، راه برود و در یک کلام با تمامیت محیط خویش به سازش برسد. اجتماعیشدن یک فرایند یادگیری اکتسابی است و در واقع فرد نیازمند کسب دانش اجتماعی از منابع مختلف است. همچنین جامعه پذیری اقدامی موقتی و مقطعی نیست، چرا که ترکیب افراد جامعه همواره در حال دگرگونی و نوشدن است. مهمترین منابع جامعه پذیری خانواده، دوستان و همالان، مدرسه و رسانه های ارتباط جمعی هستند.
اما جامعه برای کسب اطمینان از تحقق فرایند اجتماعی شدن و کسب دانش آن توسط تمامی افراد، به سازوکارهای موسوم به کنترل اجتماعی متوسل میشود. در واقع هدف دیگر اجتماعی شدن، قانون پذیری است. در واقع روند قانون پذیری از دوره کودکی و طی فرآیند اجتماعی شدن فرد به دست می آید که با ویژگی های شخصیتی، فرهنگ عمومی جامعه، ساختارهای عمومی و سازمان افکار و شخصیت افراد مرتبط است و دو شکل اصلی دارد که عبارت است از:
1- قانون پذیری اجباری:
اغلب در حکومت های استبدادی مشاهده می شود؛ چون بدون کنترل اجتماعی، به قوانین عمل نمی شود.
2- قانون پذیری ارادی:
در جوامع آزاد و قانونمند و به دلیل درونی
شدن در فرآیند جامعه پذیری صورت می گیرد (معاونت اجتماعی و پیشگیری از وقوع جرم،
1383: 100).
این سازوکار روشن و شفاف قانون پذیری و کنترل اجتماعی سالهای سال است که در جوامع به اشکال گوناگون اجرا میشود و در برهه های مختلف نیز دچار جرح و تعدیل شده و به روز یا منسوخ میشود. اما این به تنهایی کافی نیست.
با ورود به قرن بیست و یک میلادی، مفهوم جامعه از حالت تک بعدی خود خارج شد و به معنایی، میتوان گفت که یک بدیل برای آن به وجود آمد. اینترنت بستری بود که از همان ابتدای پیدایش، نوید شکل گیری جهانی موازی با قابلیت های غیرمنتظره را با خود آورد. با گذشت زمان مشخص شد که جامعه سایبر نه تنها کمی از جامعه واقعی ندارد، که اتفاقا دارای ظرفیت های فوق العاده و منحصر به فردی است که بدیل آن را در هیچ جای دیگر نمیتوان یافت. یکی از مهمترین ویژگیهای اینترنت که به «فضای دوم» نیز مشهور است، تعاملی بودن آن است. در حقیقت تعاملی بودن عامل تمایز اینترنت از دیگر رسانه های پیش از خود است، که نوعی از ارتباط را فراهم می آورد که در دیگر رسانه ها، دست کم با این کیفیت قابل حصول نیست. فرازمان و فرامکان بودن ارتباط اینترنتی در کنار سرعت بسیار بالا و دسترسی تسهیل شده باعث شده تا هیچ رسانه ای را نتوان با آخرین دستاورد ارتباطی بشر مقایسه کرد.
ظهور شبکه های اجتماعی به دنبال گسترش مرزهای کاربردی اینترنت گامی عظیم به حساب می آید. در این فضا افراد میتوانند با سهولت بیش از پیش به ارتباط با یکدیگر پرداخته و تجربیات خود را به اشتراک بگذارند. شبکه اجتماعی با حجم تقاضا و استفاده کنونی کاربران تبدیل به یک جامعه موازی یا به تعبیری فضای دوم، جهان همزمان ارتباطات شده است. بنابراین به طور طبیعی تمام ابعاد و مختصات فضای اول به این فضا نیز منتقل میشود. به این ترتیب میتوانیم به مفهوم ابتدایی این یادداشت یعنی اجتماعی شدن بازگردیم و آن را در این بستر بازشناسیم.
گسترش روزافزون استفاده از اینترنت و شبکه های اجتماعی باعث شده تا افراد از همان سنین ابتدایی ساعات زیادی از زندگی خود را صرف فضای دوم کنند. اما سؤال اصلی یادداشت حاضر آن است که کنترل اجتماعی و قانون پذیری در فضای دوم به چه صورت رخ میدهد؟
پیش از این اشاره شد که در جوامع واقعی یا همان فضای اول دو نوع قانون پذیری وجود دارد؛ اجباری و ارادی. قانون پذیری اجباری عموما توسط دولت ها اعمال میشود و در فرایند آن، با زور و قهر سر و کار داریم. نفوذ دولت ها در فضای مجازی در مقایسه با فضای واقعی بسیار اندک و محدود به مواردی خاص از جمله سیاستگذاری کلی در این زمینه است. به تبع کنترل اجتماعی رسمی نیز کمرنگ شده و افراد در فضای مجازی به نوعی به حال خود رها شده و از زیر یوغ دولت خارج میشوند. به همین دلیل است که فضای مجازی را بعضا جامعه ای کاملا دموکراتیک میخوانند. و همچنین به همین دلیل است که دولتهای غیردموکراتیک عمدتا با این فضا رفتاری سلبی داشته و به جای فراهم سازی بسترهای جامعه پذیری شهروندان، سعی در ایجاد موانع و محدودیت های استفاده دارند. این دولتها به دلیل سلطه کامل پیشینی خود بر شهروندان در فضای واقعی، هیچ نوع آمادگی جهت درست خطاب قراردادن شهروندان ندارند و به همین دلیل در مدیریت این فضا دچار مشکل میشوند. همین اختلال در شناخت روشهای درست مدیریت فضای مجازی و تصور یکسانی شیوه های برخورد با آن با فضای واقعی، باعث میشود تا حکومت ها خیلی زود به این نتیجه برسند که اینترنت بستر فساد و انواع آسیبها است و باید با آن به مثابه یک شر مطلق برخورد کرد. همه این عوامل به ایجاد هرج و مرج و بیقانونی کم سابقه ای از جانب شهروندانی میشود که ناگهان خود را با فضایی مواجه میبینند که حد و مرزی برایش تعریف نشده و به شدت آزاد است.
همه اینها در حالی است که جوامع آزاد و قانونمند که در آنها مسئولیت کنترل اجتماعی بیش و پیش از دولت، به عهده خود شهروندان و نهادهای آموزشی و فرهنگی (کنترل غیررسمی) است، تجربه مثبت و همدلانه ای در برخورد با فضای دوم داشته و به تبع آن با آسیب های به مراتب کمتری به نسبت جوامع دیگر مواجه میشوند.
منابع:
کاوه، محمد، (1391)، آسیب شناسی بیماری های اجتماعی (جلد اول)، تهران: نشر جامعه شناسان، چاپ اول